بـــــانـــوی اردیــبـهشـتـــ
بـــــانـــوی اردیــبـهشـتـــ

بـــــانـــوی اردیــبـهشـتـــ

من و تنهایی

به نام مهر آفرین

وقتی مثل کودکی در دنیای خود گم می شوم و غصه های بی دلیل ! نفس را از من می گیرد و ابرهای چشمانم با تمنای بارش هی خود را به مژگانم می کوبند ، تو میایی و از پنجره تنهاییم سرک میکشی ، صدایم میکنی ، من نمیشنوم صدایت را . کمی بلندتر به من بیاندیش!

به خود که می آیم تو رفته ای و عطر تنت را جا گذاشته ای و من باز با اشک هایم تنهایم .

قلب من جقدر گاهی سخت نفس می کشد وقتی باور می کند که باز هم باید منتظر قاصدکی باشد که همراه نسیمی از هوای تو در راه است ...

مهربانم ، میدانم که به یاد منی . این را قلبم خوب میداند !

20 دی 88

Mojgan

نظرات 4 + ارسال نظر
پرستو چهارشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:40 ق.ظ

ممنون از حضورت

Mohammad شنبه 22 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:22 ق.ظ

به خود که می آیم تو رفته ای و عطر تنت را جا گذاشته ای و من باز با اشک هایم تنهایم .
خیلی زیباست این.

Mohammad شنبه 22 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:02 ب.ظ

بسیار زیباست. دل نوشته هاتون رو دوست دارم. ممنون از شما

وحید۵۳ دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:54 ب.ظ http://razanipoem.persinblog.ir

بیایی
با تو عشق
هم
می آید
ای ترانه ی رفتن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد