ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
از خدا خواستم تا دردهایم را از من بگیرد . خدا گفت : نه !
رها کردن کار توست ، تو باید از آن ها دست بکشی
از خدا خواستم تا شکیبایی ام بخشد . خدا گفت : نه !
شکیبایی زاده رنج و سختی است . شکیبایی بخشیدنی نیسن . به دست آوردنی است .
از خدا گفتم تا خوشی و سعادتم بخشد . خدا گفت : نه !
من به تو نعمت و برکت داده ام . حال با توست که سعادت را به چنگ آوری .
از خدا خواستم تا از رنج هایم بکاهد . خدا گفت : نه !
رنج و سختی ، تو را از دنیا دورتر و دورتر و به من نزدیک تر و نزدیک تر می کند .
از خدا خواستم تا روحم را تعالی بخشد . خدا گفت : نه !
بایسته آن است که تو خود سر برآوری و ببالی ، اما من تو را هرس خواهم کرد تا سودمند و پر ثمر شوی .
از خدا خواستم یاری ام دهد تا دیگران را دوست بدارم ، همان گونه که او مرا دوست دارد .
خدا گفت : آه ، سرانجام چیزی خواستی تا من اجابت کنم .
در دوستی همه چیز هست
ودر قهر دوری