بـــــانـــوی اردیــبـهشـتـــ
بـــــانـــوی اردیــبـهشـتـــ

بـــــانـــوی اردیــبـهشـتـــ

آرزوهایی که حرام شد

روزی یک پری که در درخت انجیری خانه داشت

به لٍستر آرزویی جادویی پیشنهاد کرد تا هر چه می خواهد آرزو کند

لستر آرزو کرد علاوه بر این آرزو دو آرزوی دیگر هم داشته باشد

و با زیرکی به جای یک آرزو صاحب سه آرزو شد

بعد با هر یک از این سه

سه آرزوی دیگر در خواست کرد!

و با این حساب افزون بر سه آرزوی قبلی

مالک نه آرزوی دیگر هم شد!

آنگاه با زرنگی تمام ، با هر یک از دوازده آرزو

سه آرزوی تازه طلب کرد

که می شود چهل و شش تا ... یا پنجاه و دو تا ؟

خلاصه با هر آرزوی تازه

آرزوهای بیشتری کرد

تا سر انجام مالک پنج میلیارد و هفت میلیون و هجده هزار و سی و چهار آرزو شد!

آن وقت آرزو هایش را کنار هم روی زمین چید

و آواز خواند و پای کوبید

و بعد نشست و باز آرزو کرد !

بیشتر و بیشتر و بیشتر ... و آرزوها روی هم تلنبار شد

در حالی که مردم لبخند می زدند ، می گریستند

عشق می ورزیدند و حرکت می کردند

لستر میان ثروت هایش

که چون کوه از دور و برش بالا رفته بود -

نشسته بود و می شمرد و می شمرد و هی پیر تر و پیر تر می شد

تا سر انجام یک شب وقتی به سراغش رفتند

او را دیدند که میان انبوهی از آرزو مرده است

آرزوهایش را که شمردند

معلوم شد حتی یک آرزو کم و کسر ندارد

همگی تر و تازه !

بیایید ، بیایید ، از این آرزو ها چند تایی بر دارید

و به لستر بیاندیشید

که در دنیای سیب و دوستی و زندگی

تمام آرزو هایش را به خاطر آرزوی بیشتر تباه کرد .



شل سیلور استاین

نظرات 3 + ارسال نظر
سهیل پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 07:14 ب.ظ http://Titbit.BlogSky.Com


حساب آرزوهای لستر از دست مام خارج شد!

خیلی خوب بود .. خوشم اومد

سایه همسر اول دو مرد شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:05 ب.ظ http://sayehayezendegi.persianblog.ir

خیلی زیبا بود. خیلی مژگان جان

مرتضی تهمتن یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:03 ب.ظ

خیلی زیبا خیلی.ولی نفهمیدم چجوری حساب می کردی آرزوهاشو
ولی بسیار زیبا بود عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد