درباره من
دل من دیـــر زمــانیست که میپندارد:
“دوستی” نیز گلی ست / مثل نیلوفر و نــاز / ساقه ترد ظریفی دارد / در ضمیری که زمین من و توست / از نخستین دیـــــدار / هر سخن،هر رفتار / دانه هایست که می افشانیم / برک و باریست که می رویانیم / آب و خورشید و نسیمش “مهر”است / گر بدان گونه که بایست به بار آید / زندکی را به دل انگیزترین چهره بیاراید / آنچنان با تو درامیزد این روح لطیف / که تمنای وجودت همه او باشد و بس / بی نیازت سازد از همه چیز و همه کس
ادامه...
روزانهها
همه- تبلور مهر خدا مامان شبنم
- قاصدک مهرناز
- خدا بزرگــه مریـم
- رنگین کمان مقداد
- سنـــــگ صبـــــورم خــــــــداست فاطـــمه
- سبز آسمونی محمدرضا
- آرامش پنهان فرینــاز
- بهشت من مینــا
- یـــک سبـــد سیـــب لیـلیــــا
- حــــرف دل مهســا
دستهها
ابر برجسب
صرفا جهت خنده تجربه های من و رسیدن میشود آغاز دلدادگی تو بگو ؟ من نگاه میکنم این حق تو نیست ، دل ِ ساده من دلم گرفته ... حالم خوش نیست احتیاط - احساسم شکستنیست لطفا آهسته از احساسم رد شوید دلنوشته های خواهرم مرجانجدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- خرداد 1397 1
- تیر 1395 1
- خرداد 1395 1
- اردیبهشت 1395 2
- آبان 1394 1
- اسفند 1393 1
- بهمن 1393 1
- آذر 1393 2
- آبان 1393 3
- مهر 1393 6
- شهریور 1393 9
- مرداد 1393 2
- خرداد 1393 1
- اردیبهشت 1393 6
- فروردین 1393 3
- اسفند 1392 1
- بهمن 1392 2
- دی 1392 2
- آذر 1392 4
- آبان 1392 2
- مهر 1392 11
- شهریور 1392 8
- مرداد 1392 15
- تیر 1392 8
- خرداد 1392 5
- اردیبهشت 1392 11
- آبان 1391 2
- خرداد 1391 10
- اردیبهشت 1391 1
تقویم
خرداد 1397| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | |||
| 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
| 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
| 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
| 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
مهر ِ پُر مهر
مهر دارد میرود
تازه یادش آمده که نباریده!
که پاییزش چیزی کم دارد
دارد خودش را عجیب سبک می کند!
عکس و نوشته : مژگان - 28 مهر 1393
پی نوشت طولانی :
* دیروز بارون خیلی شدید بود و همه خیابون و پیاده رو پر آب! منم نشد برم سرکار(یعنی تا سرخیابون رفتم و برگشتم)
وقتی برگشتم خونه این پستو تو اینستا گذاشتم و بعد چند دقیقه اتفاقی دیدم یک آدم مجهول متن منو با یه عکس دیگه به اسم خودش گذاشته! نمیگم نوشتم قشنگه ولی خوب همینجوری برای دل خودم یهویی نوشتم! بی اجازه بودنش یه طرف و اینکه کلی ملت همیشه در صحنه بیان هی ازش تعریف کنن یه طرف! منم رفتم کامنت براش گذاشتم ، ممنون از دوستاتون که از نوشته من تعریف کردن
و مجبور شد همونجا بگه که نوشته منو کپی کرده و عذرخواهی...
* بارون خسارت به بار آورده! کانالِ آب ِ جلو دفترو از آسفالتش کندن تا آب راحتر بره داخل و جمع نشه و فکر کنم درست کردنش چندسال طول بکشه!(خراب کردن راحتره همیشه)
دفتر ما هم که نبش خیابون و همسطح پیاده رو ، از بارون بی نصیب نمونده و آب داخل اومده و امروز که اومدم دیدم گل و خاک کفشو پوشونده
قراره سرامیکای کف و بیان بشورن
و منم همینجوری پشت میزم نشستم و به کارام میرسم و ازین وضع اطرافم بیزارم!
والا، همچین تعریفی هم نداشت که بدون اجازه کپی کرد
باران همیشه رحمت خدا بوده و هست، ولی این اعمال زشت و گناهان بی شمار ما انسانهاست که خدا رحمتشو از ما دریغ میکنه.
نگفتم تعریفیه ولی خوب نوشته منو زده بود به اسم خودش!
باران رحمت خداست...
الان معلومه تو ذوقم خورده آیا! :|
چه باحال
اینجا ما از بی بارونی داریم هلاک می شیم
اونجا به سیل می رسه
چقدر آهنگت خوبه
ینی الان خیلی ناراحت بودم واسه شرایط و جوی که اینجا پیش اومده...
اومدم یکم انرژی بگیرم لااقل به کارام برسم
دعا کن مژگان جون
پیامد بارش شدید هنوز همه جا تو شهر هست!
ممنونم
درک میکنم چقد حس ناامنی وجود داره! و چقدر سخته...
انشالله خدا خودش حق اون به اصلاح آدم رو کف دستش بزاره و آرامش به نصف جهان برگرده!
ایشالا بارونم میاد و سیرابتون میکنه!
اصلا هم تو ذوقت نزدم. به نظرت این وضع جامعه ما، این بی بند و باری ها، اینهمه گناه و ... تو کم و زیاد شدن نعمت های خدا تاثیری نداره؟! قطعا داره، اینهمه بلاها عذابهای کوچیک خداست.
ذوق خوردگی در مورد نوشتم بود که تعریفی نبود و شوخی هم کردم
و گرنه حرفتون کاملا متین و ببین ما آدمها چکار میکنیم که خدا رحمتشو اینجوری نازل میکنه که میشه بلای جون آدم ها
البته اون پسر جوونی که دور از شهر و خانوادش اومده کارگری اینجا تا یه نون حلال از بازوش دربیاره و شب میخوابه و صبح جنازشو از زیرآوار خوابگاهشون در میارن! بنظرتون اونم گناهکاره و خدا مجازات کرده!؟بنظر من اون چوب نامسئول بودن یه عده که یه فضای نامطمئن که با بارون دیوارش نم میگیره و میریزه رو خورد چون مثل خیلی های دیگه محتاج جای خواب بود تا هزینش کمترشه! اومده بود کمک خانوادش باشه اما خبر مرگشو میشنون...
من حرف شمارو قبول دارم اما همه چیز رو گردن نعمت و رحمت خدا نمیندازم! ما ادمها هم نقش زیادی داریم
میدونم شوخی کردی
منم میگم نقش اساسی رو ما آدمها و اعمال و رفتار ماها داره. من نمیگم کی این وسط گناهکاره و کی نیست، منظورم این بود که وقتی فحشا و بی بند و باری زیاد شد خدا نعمتهاشو از ما دریغ میکنه یا انقدر میده که تموم زندگیت رو برداره. خداوند تو یکی از آیه های سوره انعام قرآن گفته که رحمت خدا وسیعه ولی مجازات خدا از خطاکننده ها قابل برگشت نیست
درسته
وای به حال کسی که خدا ازش رو برگردونه و بحال خودش رهاش کنه!
و خوندیم که گاهی وفور نعمت نشونه خشم و رو برگردوندن خداست!
ممنون از وقتی که گذاشتین!
خوشحالم ...
میگم میگفتی میای تهران میومدیم استقبالی چیزی...
عکساتون قشنگ بودا...میگم نوشابه چپی تویی یا راستی؟!
خب دوست داریم مژگان رو ببینیم
همیشه خوب و سلامت باشی بانوی ِ بارونی
همراه با بهترین ِ بهترین ها
ممنونم فاطمه جون
دی ماه میایم برای بله برون ، میلاد پیامبر ، الان گفتم بدونی 
استقبال!
مرسی ، من چپیه بودم!
این حس متقابله ها
تو هم همینطور فاطمه ، همیشه شاد و سلامت باشی