بـــــانـــوی اردیــبـهشـتـــ
بـــــانـــوی اردیــبـهشـتـــ

بـــــانـــوی اردیــبـهشـتـــ

پـــاییـز مبــــارک

دیدی آخرش تابستون اونقدر غصه ی ما رو خورد که پاییــز شد!

یادت نیست ما کجای دفتر خاطرات پاییــز سال گذشته نوشتیم و زیرش رو امضا کردیم که سرخی ما از تو و زردی تو از ما؟

که هنوز مهر نشده روی خط نه چندان صاف سرنوشتمان زرد کشیدند.

همیشه گفته اند و میگویند که پاییــز فصل عاشقاست.

به عاشقیم یقین دارم که می نویسم

و گمان می کنم اگر تبریک تولد پاییــز را ننویسی باید به عاشق بودنت شک کرد.

یک تابستان دیگر گذشت و باز هم معجزه نشد.

این بار صبر را با وفاداریمان تا پاییــز بعد شرمنده می کنیم

شاید از بس رو سفید شدیم پاییــز آینده جای باران، برف بر سرزمینمان بارید *


پاییـز مبارک




فصل محبوب من از راه رسیده با کوله باری از رنگ و عشق . کمی فرصت لازم است تا خستگی این سفر یک ساله را از تن عاشق بیرون کند و آن وقت کوله بارش را بگشاید و رنگ بپاشد به سر و روی دنیایمان. که نارنجی و سرخ و سبز را در هم آمیزد. و به درختان بیاموزد که برای بزرگ شدن ، برای بارور شدن و بالنده شدن باید از سبزیشان دست بشویند. باید از تکه ای از وجودشان ، برگ های جانشان بگذرند تا دستانشان خالی شود و آنگاه دست به آسمان برای رویشی نو داشته باشند.

که برای من پاییز ، گذشتن از خود است. پاییز سخاوت درختان است که همراه سکوتی در جنگل است و راز باران های پاییزی که برای دستان خالی درختان می بارند.

می خواهم این پاییز از خودم بگذرم ، از همه عادت های سیاه و سبز و رنگی ام بگذرم تا دستانم خالی شود و سبکبالانه دست به آسمان بگشایم برای رویش نو . برای داشتن برگ هایی سبزتر و نگاهی روشنتر که محبوب همیشه مهربانم نگاهی کند بر دستان خالی ام و باران ببارد بر من که تازه تر شوم و نم نمک جوانه بزنم و قلبم از رویش پیچک عشق در هم بپیچد و سرختر بتپد **

مژگـان - پاییز 92



برای من و درختان دعا کن برای آغاز و تازه شدن ، اگر میشود! **


* مریم حیدرزاده

  امروز در اولین ساعت های پاییز بارانی یکریز بر شهر ما بارید.